کتاب «لائیسیته چیست؟»، قسمت بیستم


شیدان وثیق ‫(انتشار در اردیبهشت 1384)

قسمت    اول   قسمت    دوم   قسمت  سوم   قسمت  چهارم   قسمت   پنجم

قسمت  ششم   قسمت  هفتم   قسمت هشتم   قسمت   نهم   قسمت   دهم

قسمت یازدهم   قسمت دوازدهم   قسمت سیزدهم   قسمت چهاردهم   قسمت پانزدهم

قسمت شانزدهم   قسمت هفدهم  قسمت هجدهم   قسمت نوزدهم

ـ منشور 1814 و بازگشت سلطنت

تدوين منشور يا چارت 1814 با بازگشت نظام سابق و استقرار مجدد خاندان سلطنتى بوربُن‏ ها در فرانسه مقارن است. بر اساس آن:

ـ كاتوليسيم «دين دولتى» مى‏ شود (ماده 6) .

ـ برابرى كيش‏ ها به‏ رسميت شناخته مى‏ شود: «هركس مى‏ تواند دين خود را به‏ طور آزادانه و بدون تبعيض ابراز كند و در انجام فرايض كيش خود از حمايت يكسانى برخوردار شود» (ماده 5).

     با بازگشت رژيم سلطنت مطلقه كه مورد حمايت كليسا است، بى‏ حرمتى به مقدسات دينى مجازات اعدام خواهد داشت (قانون 1825). طلاق ممنوع اعلام مى‏ شود. سازمان‏ هاى مذهبى زندگى اجتماعى را تحت كنترل خود مى‏ گيرند. دانشگاه در انحصار دولت باقى مى‏ ماند اما در رأس آن يك اسقف قرار داده مى‏ شود.

     به اين ترتيب، دولت مجدداً با پذيرش «دين رسمى» خصلت لائيك يا غيردينى خود را از دست مى‏ دهد. از حالت بى‏ طرفى نسبت به اديان مختلف خارج مى‏ شود و مذهب خاصى (در اين جا كاتوليسيسم) را از ديگر مذاهب متمايز و مستثنا مى‏ كند و براى آن امتياز و حقوق سياسى و اجتماعى برترى قايل مى‏ شود.

     چنين دولتى هنوز مدرن نيست، هنوز كاملاً مستقل و متكى به خود نيست. زيرا هم‏چنان براى كسب مشروعيت به نيرويى برين و خارج از خود، به اعتبار و نفوذ كليسا و دين نياز دارد و در نتيجه بايد بر كليسا و دين اتكا كند.

 

ـ منشور 1830 و جنبش‏ هاى ضد روحانيت سالارى

اين منشور حاصل انقلاب 1830 و برافتادن رژيم مطلقه‏ ى بوربُن‏ ها در فرانسه است. در اين منشور:

     ـ آزادى كيش و برابرى اديان ( از جمله در زمينه‏ ى كمك‏ هاى مالى دولت به كليسا هاى كاتوليك و پروتستان) تضمين مى‏ شود.

     ـ كاتوليسيم نه به‏ عنوان «دين رسمى» بلكه همچون «مذهب اكثرت فرانسويان» به رسميت شناخته مى‏ شود (ماده 4).

     به اين ترتيب از يك‏سو گامى در جهت برابرى اديان و بى‏ طرفى دولت نسبت به آن‏ها برداشته مى‏ شود (نفى دين رسمى و لغو امتيازات مالىِ كليساى كاتوليك) و از سوى ديگر، «جدايى» به‏ طور كامل انجام نمى‏ پذيرد زيرا دولت هم‏چنان براى كاتوليسيسم به‏ عنوان «مذهب اكثريت مردم فرانسه» امتياز قايل است. در اين دوره است كه جنبش‏ هاى سياسى و اجتماعى عليه امتيازات فراوان كليسا و به‏ طوركلى بر ضد روحانيت‏ سالارى، به‏ نام مبارزه براى آزادى و عدالت اجتماعى، بر پا مى‏ شوند. از آن جمله است تظاهرات قهرآميز مردم پاريس عليه كليسا و حمله‏ ى آنان به اقامتگاه اسقف اعظم و غارت آن در سال 1831.

     در اين دوره، با قانون گيزو در مورد آموزش ابتدايى (1833) گونه‏ اى رهايى از قيموميت كليسا در رابطه با مدارس صورت مى‏ پذيرد. طبق اين قانون هر كمون (بخش يا تقسيم‏ بندى ادارى در فرانسه) بايد مدرسه‏ ى عمومى خود را داير كند. آموزگاران تحت تابعيت شوراى شهر قرار مى‏ گيرند و حقوق آن‏ها بخشى از طرف كمون و بخشى با  كمك خانواده‏ ها تأمين مى‏ شود.

 

ـ قانون اساسى 1848

با انقلاب فوريه 1848 و برافتادن رژيم سلطنتى لوئى فيليپ، جمهورى دوم فرانسه توسط جمهورى‏ خواهان محافظه‏ كار و ميانه‏ رو اعلام مى‏ شود. قانون اساسى نظام جديد كه محصول چنين انقلابى است گامى ديگر در جهت جدايى دولت و دين برمى‏ دارد. به اين معنا  كه در آن اشاره‏ اى به دين نمى‏ شود، نه به نام «دين رسمى» و نه تحت عنوان «مذهب اكثريت مردم». اما دولت هم‏چنان با پرداختن حقوق وزراى دين پيوند خود را با كليسا حفظ مى‏ كند:

     «وزراى دين، چه اديانى كه اكنون توسط قانون شناخته شده‏ اند و چه آن‏هايى كه در آينده شناخته خواهند شد، از حق دريافت مواجب دولتى برخوردار خواهند بود.» (ماده هفتم).

     در ماده‏ ى فوق، علاوه بر سه مذهب شناخته شده‏ ى كاتوليك، پروتستان و يهود اشاره به اديانى مى‏ شود كه در آينده مى‏ توانند از سوى دولت شناخته شوند. از آن جمله است اسلام كه در شرايط تصرف الجزاير در سال 1830 توسط استعمار فرانسه، مى‏ رود تا مذهب دوم اين كشور ( از لحاظ كمّى) شود.

     با اين حال، در اين دوره ترس از مبارزات كارگرى، بورژوازى فرانسه را به سوى ارتجاع سوق مى‏ دهد. اين طبقه كه به كليسا چونان سنگرى در برابر انقلاب اجتماعى توسل مى‏ جويد، در مورد امور آموزشى امتيازاتى براى روحانيت قايل مى‏ شود و در زمينه‏ ى لائيسيته به عقب‏نشينى‏ هايى دست مى‏ زند.

 

ـ امپراطورى دوم و تداوم ائتلاف دولت و كليسا

در سال 1852، لوئى بناپارت، معروف به ناپلئون سوم، امپراطورى دوم فرانسه را تشكيل مى‏ دهد. با وجود اختلافاتى كه ميان او و پاپ وجود داشت، پاپى كه جامعه‏ ى مدرن را دشمن كليسا مى‏ ناميد، رژيم جديد ائتلاف تاريخى ميان دولت و كليسا را حفظ مى‏ كند. در اين دوره، هم حكومت و طبقه‏ ى حاكمه و هم اپوزيسيونِ جمهورى‏ خواه و ليبرال، در اكثريت‏ شان، خواهان حفظ توافق‏نامه‏ ىConcordat و آن آموزه‏ اى هستند كه هم براى كليسا امتيازاتى را به‏ رسميت مى‏ شناسد و هم به دولت امكان مداخله در امور نهاد دين را مى‏ دهد.

     به اين ترتيب و به‏ عنوان نتيجه‏ گيرى از اين بخش بايد تصريح كنيم كه در تمام طول دورانى كه از قرارداد ناپلئونى در سال 1801 تا پايان امپراتورى دوم و كمون پاريس در سال 1871 و آغاز جمهورى سوم ادامه مى‏ يابد، لائيسيته در فرانسه به‏ معناى واقعى كلمه تحقق نمى‏ پذيرد. جدايى كامل دولت و دين در اين كشور به‏ طور عمده و تعيين‏ كننده در دوره‏ ى سوم يعنى با شروع مبارزات سياسى و اجتماعى و توسعه‏ ى نهادهاى جامعه‏ ى مدنى انجام خواهد گرفت.

 

  1. اصلاحات لائيك در جمهورى سوم

از اواخر دهه‏ ى 1860، اصلاحات لائيك در فرانسه، به ابتكار فعالين سياسى و بخشى از نمايندگانِ جمهورى‏ خواهِ راديكال مجلس، در ابعاد بيش از پيش گسترده‏ اى آغاز مى‏ شوند.

     رفرم‏ ها بر حول دو محور انجام مى‏ پذيرند: از يك‏سو جدا كردن دولت از كليسا و از سوى ديگر لائيك كردن نهاد هاى عمومى و به‏ طور عمده و اساسى نهاد آموزش و پرورش يعنى مدارس. واقعيت اين است كه در فرانسه، مبارزه براى ايجاد يك «مدرسه‏ ى رايگان و لائيك براى همه» به‏ سانِ يكى از اركان بنيادين جمهوريت، چون موتور اصلى اصلاحات عمل مى‏ كند. بيست سال پيش از آن كه قانون جدايى دولت و كليسا در سال 1905 تصويب شود، لائيسيته در مدارس فرانسه برقرار مى‏ شود.

 

الف: اصلاحات در جهت جدايى دولت و كليسا

سوم دسامبر 1867، ژول سيمون، سياست‏مدار و وزير آموزش عمومى در حكومت دفاع ملى (به‏ هنگام جنگ فرانسه و آلمان) در نطق پارلمانى خود، براى نخستين‏ بار، از «جدايى» كليسا ها و دولت صحبت مى‏ كند.

     در 1869، لئون گامبتا، جمهورى‏ خواه و نماينده‏ ى مجلس و سازمان دهنده‏ ى جنبش مقاومت در شهرستان در زمان حكومت دفاع ملى، در برنامه‏ ى جمهورى‏ خواهىِ خود خواستار «لغو بودجه‏ ى مربوط به اديان و جدايى كليسا ها و دولت» مى‏ شود. او، چند سال بعد (1877)، در خطابه‏ ى معروفى حول خواست ايجاد مدرسه‏ ى عمومى و لائيك، جسورانه و پيش از ديگر جمهورى‏ خواهان، اعلام مى‏ كند: «كلريكاليسم، اين است دشمن ما!».

     در 2 آوريل 1871، كمون پاريس، به‏ نام آزادى وجدان، حكم جدايى دولت و كليساها و لغو بودجه‏ ى اديان را صادر مى‏ كند.

     در 11 نوامبر 1871، براى نخستين‏ بار، اصطلاح «لائيسيته» در روزنامه‏ اى به‏ نام Patrie (ميهن) ظاهر مى‏ شود. در جلسه‏ ى شوراى شهر پيرامون مسايل آموزشى، يكى از اعضاى سوسياليست شورا از ضرورت لائيسيته در مدارس سخن مى‏ راند و خبرنگار حاضر در جلسه گفته‏ ى وى را در جريده‏ اش به چاپ مى‏ رساند.

     در سال 1880، برنامه‏ ى حزب كارگر فرانسه به‏ قلم رهبر آن، ژول گِد، لغو بودجه‏ ى اديان و مصادره‏ ى دارايى‏ هاى گروه‏ هاى مذهبى را مطرح مى‏ كند.

     در دهه 1880، قوانين متعددى ناظر بر مناسبات ميان دولت و كليسا و در جهت لائيسيزاسيون وضع مى‏ شوند.

     12 ژوئيه 1880، لغو تعطيلى اجبارىِ روز يكشنبه و تعطيلات به‏ مناسبت جشن‏ هاى مذهبى.

     14 نوامبر 1881، لغو تمايز گذارى مذهبى در قبرستان‏ ها.

     1884، به‏ رسميت شناخت حق طلاق.

     21 مارس 1887، كاهش تدريجى بودجه‏ ى اختصاصى دولت براى كليسا ها و حقوق اسقف‏ ها. در همين سال، تشيع جنازه‏ ى مدنى (غيرمذهبى) آزاد اعلام مى‏ شود و در مورد پرسنل و كاركنان بيمارستان‏ ها، اصلاحات لائيكى صورت مى‏ پذيرند.

     بين سال‏هاى 1885 تا 1903، پنج طرح قانونى خواستار جدايى كليسا ها و دولت مى‏ شوند كه به مرحله‏ ى تصويب نمى‏ رسند.

 

ب: اصلاحات در جهت مدرسه‏ ى لائيك

لائيسيته در مدرسه‏ ى جمهورى (مدارس دولتى) بر دو اصل تفكيك‏ ناپذير استوار مى‏ شود: 1. آموزگاران و به‏ طوركلى پرسنل آموزشى بايد لائيك (غيرروحانى و يا غيركليسايى) باشند و 2. تعليمات دينى در درون مدرسه انجام نمى‏ پذيرد و نظام آموزشى در مدرسه‏ ى دولتى نسبت به دين بى‏ طرف است.

     در 28 مارس 1882، مدرسه‏ ى ابتدايى در فرانسه «لائيك» اعلام و تعليمات دينى از برنامه‏ هاى آموزشى حذف و مقرر مى‏ شود كه مدارس يك روز در هفته (علاوه بر يكشنبه) تعطيل است تا «والدينى كه مايلند، بتوانند آن روز را به آموزش دينى فرزندان خود در خارج از صحن مدرسه، اختصاص دهند.»

     در 30 اكتبر 1886، يك ماده‏ ى قانونى اعلام مى‏ دارد كه در مدارس ابتدايى «امر تدريس منحصراً به پرسنل لائيك سپرده مى‏ شود.» آموزش بايد در مورد اديان موضعى كاملاً و اكيداً بى‏ طرفانه اتخاذ كند. از اين تاريخ به بعد، برداشتن علايم مذهبى چون شمايل عيساى مصلوب از ديوارهاى مدارس آغاز مى‏ شود.

ادامه دارد …

بیان دیدگاه